آسمان آبی

فریاد من از غم عشق نیست...

 سرما....

سکوت بی پروای آسمان...

خیالات خیابان غرق در مه ابهام زمین...

نمیبینمش"آسمان را میگویم"

بشکنش...

بشکن این شیشه ی وحشت

که سرمایش عجب سرمای  خوفناکیست

به آتش بزن

من پشت سرت هستم.......


 

نوشته شده در چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:آسمون آبی,سرما,بشکن,شیشه ی وحشت,مه ابهام,ساعت 9:42 توسط محسن| |

بنویس...

...سرما...!!!

شاید دل آسمان گرفت...

بنویس...

...آدم..!!!

شاید خدا رحمش گرفت...

بنویس....

... آبی....

شاید نوشتن ها رنگین شد.....

بنویس...

نوشته شده در سه شنبه 4 آبان 1390برچسب:سرما,بنویس,آبی,رعشه,,ساعت 16:59 توسط محسن| |


Power By: LoxBlog.Com